معنی ر بویین - جستجوی لغت در جدول جو
ر بویین
روان و نرم شدن
ادامه...
روان و نرم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر شویین
پر و لبریز شدن آب، سرریز کردن آب از ظرف
ادامه...
پر و لبریز شدن آب، سرریز کردن آب از ظرف
فرهنگ گویش مازندرانی
رز بیین
خرد شدن، ریز ریز شدن، کوفته شدن
ادامه...
خرد شدن، ریز ریز شدن، کوفته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رد بئیین
عبور کردن، گذشتن
ادامه...
عبور کردن، گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
رزه بویین
خرد شدن، ریز شدن
ادامه...
خرد شدن، ریز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ر بییتن
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن
ادامه...
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زل بویین
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
ادامه...
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بیین
برتر بودن و برتری یافتن
ادامه...
برتر بودن و برتری یافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سره بویین
یکسان شدن، برابر شدن، بی حساب شدن، تسویه حساب کردن
ادامه...
یکسان شدن، برابر شدن، بی حساب شدن، تسویه حساب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خل بویین
زیاد شدن
ادامه...
زیاد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سز بویین
روییدن سبز شدن
ادامه...
روییدن سبز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سگ بویین
بی اندازه ناراحت شدن، از کوره در رفتن
ادامه...
بی اندازه ناراحت شدن، از کوره در رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
شق بویین
راست و محکم شدن، صاف شدن
ادامه...
راست و محکم شدن، صاف شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شد بویین
فاسد شدن، فاسد شدن تخم مرغ
ادامه...
فاسد شدن، فاسد شدن تخم مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی
شش بویین
تباه شدن خوشه ی شالی پس از شکستن ساقه، زرد شدن ساقه ی شالی
ادامه...
تباه شدن خوشه ی شالی پس از شکستن ساقه، زرد شدن ساقه ی شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
غب بویین
ناپدید شدن
ادامه...
ناپدید شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خف بویین
مخفف خفه شدن، خود را در پناه چیزی پنهان کردن و مخفی شدن
ادامه...
مخفف خفه شدن، خود را در پناه چیزی پنهان کردن و مخفی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
حر دویین
حر دویین
ادامه...
حر دویین
فرهنگ گویش مازندرانی
چر بویین
چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
ادامه...
چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
فرهنگ گویش مازندرانی
رد بویین
گذشتن، رد شدن
ادامه...
گذشتن، رد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
در بویین
دیر شدن، از وقت گذشتن
ادامه...
دیر شدن، از وقت گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بویین
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
ادامه...
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور بویین
آغشته شدن، کج شدن
ادامه...
آغشته شدن، کج شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دلر بویین
دلیر شدن
ادامه...
دلیر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شیر بویین
خیس شدن
ادامه...
خیس شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رز بویین
کوفته شدن بدن
ادامه...
کوفته شدن بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رو بویین
رو شدن، برملا شدن
ادامه...
رو شدن، برملا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جم بویین
گرد آمدن، جمع شدن
ادامه...
گرد آمدن، جمع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آرز بویین
شکایت کردن شاکی شدن
ادامه...
شکایت کردن شاکی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بن بویین
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
ادامه...
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچ بویین
همواره شدن زمین آبخیز
ادامه...
همواره شدن زمین آبخیز
فرهنگ گویش مازندرانی
پربویین
پر شدن، لبریز شدن، فراوان بودن
ادامه...
پر شدن، لبریز شدن، فراوان بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
تش بویین
روشن شدن آتش
ادامه...
روشن شدن آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
چپ بویین
کینه جو شدن، دشمنی کردن
ادامه...
کینه جو شدن، دشمنی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
غغ بویین
گرفتگی و خشک شدن گردن، گرفتگی ریه در اثر سرماخوردگی
ادامه...
گرفتگی و خشک شدن گردن، گرفتگی ریه در اثر سرماخوردگی
فرهنگ گویش مازندرانی